سيدمجتبی حورایی
نميدانم شما چند تا دوست دارید؛کم یا زیاد؟ شاید هم هيچ دوستی نداشته باشید. اما اگر از آن كساني باشید که دوستان زیادی داشتهاند یا دارند، اذعان میکنید که با همهي آنها یکجور رفتار نميكنيد چراکه با هم متفاوتند. با بعضیها فقط سلام و علیکی دارید، با بعضیها کمی بیشتر رابطه دارید؛ بهعنوان مثال، ارتباط درسی و تحصیلی، و با برخی هم بسیار نزدیک هستید و به قولی صمیمیترید. دوستان شما از جهت محبت، صداقت و وفاداری، رازداری و… نیز متفاوتند. برخی از آنها بسیار مهربان و وفادار و بامعرفتند. برخی هم تا جایی با شما هستند ولی پس از مدتی…
موضوع نوشتهي من، دوستانِ بسیار بسیار خوب شماست؛ همان دوستانی که خیلی دوستشان دارید و از بودن با آنها لذت میبرید. اگر دوستی با چنین ویژگیهای دارید یا در گذشته داشتهاید و حالا او را از دست دادهاید، فكر کنید. اگر خوب دقت کنید میبینید همین دوستان بسیار بسیار خوب و صمیمیِ ما هم دستکم چند اشکال عمده دارند. اول اینکه گاهی بهشدت به او نیاز دارید، با او کاری دارید یا دستکم دلتان میخواهد دقایقی پیش او باشيد و با او همکلام شوید، اما متأسفانه پیدایش نمیکنید. به درِ خانهاش میروید اما در خانه نیست. با او تماس میگیرید اما تلفن همراهش در دسترس نیست و از هر کسی سراغش را میگیرید، متأسفانه (دستکم در این لحظه و این ساعت) نمیتوانید او را پیدا کنید. دوم اینکه گاهی از او کمکی میخواهید ولی او با تمام علاقهای که به شما دارد نمیتواند کاری برای شما بکند. مشکلتان را با او در میان میگذارید و از او میخواهید در رفع این مشکل ياريتان کند، اما او در عين تمايل باطنی نمیتواند به شما کمک کند و فقط میتواند اظهار تأسف و عذرخواهی و برای شما دعا کند. سومین مشکلی که در ارتباط با دوستان صميمي و خوب خود دارید این است که گاهی، نیمهشب مشکلی دارید که میخواهید به او بگویید یا حتی دلتان میخواهد با او درددل کنید، اما نمیتوانید تماس بگیرید چراکه احتمال ميدهيد الان خوابیده باشد و اگر با او تماس بگیريد، خودش یا خانوادهاش از این تماس بيموقع ناراحت و شاکی میشوند و حتی ممکن است با شما برخورد تند كنند. همین ملاحظات سبب میشود با او تماس نگیرید.
یک مقایسه
حالا یک دقیقه تأمل کنید.
بیايید همین دوست صمیمی خود را با خدا مقایسه کنید. هرگز اشکالهایی که برآن دوست خوب و بامعرفت شما وارد بود، به خدا وارد نیست.
اول اینکه خدای مهربان ما همیشه در دسترس است. هر جا و در هر موقعيتي که باشید، میتوانید با او صحبت کنید. در خانه، محل کار، در خلوت، در جمع، در هواپیما و در اوج آسمان یا در عمق دریا، تفاوتی نمیکند. شاید همین الان بخواهید با خدای خود صحبت کنید و آرام آرام با او نجوا کنید، حتی میتوانید بهصورت قلبي و از درون (با زبان دل) با او صحبت کنید. او حتی در درون شما حضور دارد و ندای درون و نجوای باطنی شما را میشنود. «هُوَ مَعَکُم اَینَ ما کُنتُم» (او با شماست هرجا که باشید).
دوم اینکه خدای مهربان به هرکاری قادر و تواناست. برای خدا هیچ «نمیتوانمی» متصور نیست. او محدودیتی ندارد. زمین و زمان و آسمان و کائنات، مخلوق خدا و مطیع و فرمانبردار اوست. همهي آسمان و زمین مُلک خداوند است. اگر دوست ما ضعف جسمی و فکری و روانی یا حتی مشکل مالی دارد، پروردگار ما به هر کاری تواناست و قدرت مطلق است! «ان الله علی کل شیء قدیر».
سوم اینکه اگر شما در دل شب، یکباره دلتان هوای یار (خدا) کند و میل گفتگو با آن محبوب را داشته باشید، نهتنها مانعی ندارد به سراغش برويد و از ما نمیرنجد، بلکه گویی آن مهربان چشمانتظار ما بوده است تا صدایش کنیم و پاسخ دهد. او نه در خواب میرود و نه دچار غفلت ميشود. مدام مراقب ما و ناظر ما و منتظرماست. منتظر ماست که هر زمان ندای «خدایا خدایمان» بلند شود بيدرنگ بگوید: «بله بندهي من!» جالب اینجاست گویی این چشمانتظاری و پاسخگویی در دل شب بیشتر و بهتر صورت ميگيرد و خدای بیداری و مناجات در دل شب را بیشتر دوست میدارد.
اما یک مقایسهي ديگر: چگونه است که با آن دوستان صمیمی خود، با همهي ضعفها و ناتوانیها، ارتباطمان جدی است و تمایل داریم این ارتباط هرچه بیشتر و صمیمیتر باشد، اما گاهی از آن دوست مهربان که از مادر به فرزندش مشتاقتر است غافلیم؟! چگونه است که گاهی با خدا در حال قهر و از او جدا هستیم؟! بياييد رابطهمان را با آن عزیز بیهمتا هرچه بیشتر و محكمتر سازيم و دستی را که برای دوستی به سمت ما دراز شده بفشاریم؛ دست آشتی، دوستی، صمیمت و البته معرفت.