سعيد جعفری
در دنياي كنوني ما، مسألهي سازماندهي نيروي انساني، طراحي شيوههايي نو بهمنظور كسب درآمد، اقناع زيردستان، تأمين رضايت مشتريان و به همراه آن، تغيير و بهبود زندگي مردم دنيا، از شاخصهاي مهم و كليدي مديريت كسبوكار بهشمار ميآيد. بهواقع، هنرِ مدير كسبوكار اين است كه ميتواند با خلق ايدههايي جديد، ايراد سخنرانيهاي انگيزشي براي كارمندان و آفرينش تجربههاي نو براي مشتريان خود، بهنحوي مستمر سازمان و مشتريانش را در زمان حال خشنود و به آينده اميدوار سازد. اگر با كمي تأمل به رخدادهاي پيشآمده در دههي گذشته در زمينهي مديريت كسبوكار جهاني نگاهي بيندازيم، برايمان آشكار ميشود كه اَپل، بيترديد برترين و متفاوتترين فضاي كسبوكار را در دنياي ما دارا بوده و با آفرينش محصولاتي جادويي و متحولكننده، توانسته در زمينهي موسيقي، ارتباطات، فيلم و دنياي ديجيتال، تغييراتي شگرف ايجاد كند و زندگي را براي مردم دنيا آسانتر سازد. خالق چنين ايدههاي متحولكنندهاي كه تنها با هدف كمك به بهبود زندگي مردم به تجاريسازي اين ايدهها مبادرت ميورزيد، مغز متفكر اَپل، يكي از دو بنيانگذار و مديرعامل فقيد شركت، استيو جابز بود. وي از دوران جواني، با پيروي از علاقهي خود وارد صنعت رايانه شد و با هدفِ قراردادن رايانههاي شخصي در دستان همهي مردم دنيا، با نابغهي رايانه، استيو وُزنياك، شريك شد و اين دو در سال 1976 شركت اَپل را تأسيس كردند. اپل II كه در سال 1977 به بازار عرضه شد، بهنوعي نخستين رايانهي شخصي با توليد انبوه در بازار لقب گرفت. استيو جابز كه هميشه خود را در معرض موقعيتهايي گوناگون قرار ميداد تا بتواند آغازگر خلق ايدههايي جديد در ذهن خود باشد، در پي بازديد از مقر تحقيقاتي شركت زيراكس، رابط كاربري ناقص آنها را بهترين وسيله براي تغيير شيوهي تعامل كاربران با رايانهها ديد و همچنين با الگوبرداري از دفترچهي راهنماي تلفن در طراحي سختافزاري رايانه، در سال 1984 نخستين رايانه با سيستم عامل مكينتاش را كه داراي موس (موشواره) و آيكونها بود در بازار بهصورت انبوه عرضه كرد. در سال 1985، وي با مديرعامل وقت، جان اسكالي بر سر كشمكش قدرت و راهبردهاي آتي شركت دچار اختلاف شد و هيأت مديره با جانبداري از اسكالي، استيو جابز را از شركتي كه خود تأسيس كرده بود، كنار گذاشت. اما نكتهي اصلي اين بود كه او شيفتهي كاري بود كه وارد آن شده بود و در سال 1986، پيكسار را از لوكاس فيلم خريد و با در اختيار داشتن گروهي از انيماتورهاي بااستعداد توانست در سال 1995 نخستين فيلم تمامرايانهاي، داستان اسباببازي را بسازد و با ساخت فيلمهاي انيميشني از اين دسته، انقلابي شگرف در اين صنعت ايجاد كند. والت ديزني در سال 2006، پيكسار را خريد و جابز را به بزرگترين سهامدار اين شركت تبديل كرد. درسي كه از استيو جابز بايد بياموزيم، اين است كه شجاعت يافتن علاقهي خود و دنبالكردن آن را داشته باشيم و بتوانيم در عين بلندهمتبودن، هدف خود را ايجاد تأثيري مهم و بهبود زندگي مردم دنيا انتخاب كنيم. جابز، هميشه خواستار از بين بردن سلطهي آيبيام در صنعت رايانه بود و ميخواست اين صنعت را به سويي سوق دهد كه منافع مردم تأمين شود. همچنين قصد داشت پيكسار را به نشان تجاري معتبري همانند ديزني تبديل كند كه درنهايت توانست با اِعمال شيوههاي بديع و البته ذاتي مديريتياش، به اهداف خود نايل شود. در اين ميان، مردم دنيا آشكارا از اقدامات جابز سود بردهاند و زندگي خود را رضايتبخشتر ميبينند. جابز، پس از يازده سال دوري از اپل، پس از آنكه اپل شركت او به نام نكست را خريد، به خانهي خود بازگشت و در طي حدود پانزده سال با ايجاد تغييراتي بنيادي در زمينهي راهبرد توليد محصولات و فروش آنها، اپل را در سال 2010 به ارزشمندترين شركت دنياي فناوري تبديل كرد و در پايان آن سال، در نشريهي فورچون بهعنوان برترين مدير دهه معرفي شد. مك OS X، آيپاد، نرمافزار چندرسانهاي آيتيونيز، فروشگاههاي خردهفروشي انحصاري، آيفون و درنهايت آيپد، از جمله نوآوريهاي جادويي و متحولكنندهي استيو جابز هستند كه بهراستي نحوهي تعامل با فناوري را تغيير دادند. تلاقي ذوق هنري و فناوري از اجزاي اصلي اپل بهشمار ميآيد و طراحي ساده و زيباي محصولات خيرهكننده، تجربهي كاربري را لذتبخش ميسازد. سادگي و زيبايي، در تمامي رابطهاي مشتري و اپل، چه در محصولات، چه در بستهبندي و چه در پايگاه اطلاعرساني ديده ميشود كه اين، خواستهي هميشگي جابز بود. اهميتدادن به مشتري و پيشبيني خواستههاي او، حتي پيش از آنكه خودش به فكر آن بيفتد، هنر جابز بود و او هميشه محصولاتي را روانهي بازار ميكرد كه خود وي و همكارانش از كاركردن با آن لذت ميبردند. بهطوركلي، جابز با استفاده از روشهايي تأثيرگذار و البته متفاوت توانست در مديريت كسبوكار تغييراتي اساسي ايجاد كند.